سلام من به شلمچه
سلام این دلنوشته در بازدید از مناطق جنگی نگاشته شده است :
بسم الله الرحمن الرحیم
از وقتی که در جاده خوزستان قدم نهاده ایم بوی توپ وتیر و ترکش به مشام میرسد وصدای محکم تکبیر الله اکبر سربازان که بر اندام دشمن لرزه می افکند به گوش میرسد.
با خود اندیشیدم که اگر من هم راهی جبهه جنگ بودم چه حسی داشتم؟ تپش قلبم چگونه بود؟ وبرق چشمانم چه می گفتند؟
الآن که عشق جنگ و جبهه حق علیه باطل را احساس میکنم؛ تپش قلبم تند،چشمانم منتظر،تنها به امید آینکه با قدم گذاشتن در سرزمین عشق و عاشقی که عاشقش مؤمن و معشوقش خدا و کالای آن جان آدمی است بتوانم بر دشمن بزرگ -نفس سرکش- چیره شوم و آیا خواهم توانست کالای وجودم را،جسم و روحم را،تقدیم معشوق کنم؟!
خدایا، خدای من تو تنها یاری دهنده و سرپرستی پس در این راه مرا یاری کن که سخت محتاج دستِ یداللهی ات هستم. الله مددی …
بسم رب الشهدا و الصدیقین
کجائید ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی
شهادت عاشقانه مردن است. خداوندا مرا عاشقانه بمیران.
درود بر امام شهیدان خمینی کبیر- ره -
اروند وحشی نیست ، اروند خروشان نیست، چرا که خداوند فرموده ما همه آبها وهمه چیز را برای کسانی که به خداوند ایمان دارند رام کردیم.
اروند را ایمان جوانان رام کرد؛ چرا که آنان نفس سرکش خویش را رام کرده بودند.
خداوندا مرا بر نفسم مسلط بگردان …
نهایت ایثار، شجاعت و قدرت ایمان اینجا معلوم می شود؛ کربلای چهار!
بیا وببین تا چه کردند عاشقان ولایت و شهادت که چه مخلصانه جان سپردند و خون خود را در کربلای چهار جا گذاشتند.
سلام بر تو ای اقیانوس اخلاص وایثار، سلام ای شلمچه، سلام ای کربلای پنج
اینجا کربلاست، اینجا با امام شهیدان و یاران کربلا سخن بگو بدان که میشنوند و اجابتت می کنند.اجابت دعا جز پاکی دل چیز دیگری نمی خواهد؛خدا پسندانه و عاشقانه نگاه کنی وبیندیشی خواهی دانست.
سلام بر غروب شلمچه، سلام من به شهیدانش، به پاره دلِ مادران …..
سلام ، سلام که سلام نام خداست و چه زیباست خداوند خود به بندگان مؤمنش سلام میکند:«سلامٌ قولاً من رب الرحیم»
آه و افسوس که نمی توان هرآنچه میبینی به قلم نگاری، افسوس…
کجایی ای کسی که قدم در شلمچه گذاشتی! به چه می اندیشی؟ چرا حیران و سرگردانی؟ به کدام سو قدم می گذاری؟!!
بیا اینجا و کربلا را با ذره ذره وجودت احساس کن…. فقط با آمدنت میفهمی و حس میکنی.
فقط بیا