ابزار رایگان وبلاگ

تا نیاید مهدی زندگی دشوار است...

14 اسفند 1393 توسط قاضي فيني

صدا می آید ، نغمه ی مرغان دریایی خبر ازطلوعی دیگر دارند.

برمی خیم به کنار ساحل میروم تا با تولد خورشید شاید متولد بشوم.

دستها را تا عمق دریا فرو بردم ، چشم ها را شستم که نا گاه آن سوی دریا را دیدم ؛ روحم از جسمم گریزان شد ، پرهایش را گشود، همراه با نسیم به سوی ساحلی دور اوج گرفت .در این حال من زمزمه میکردم:

شاید آن روز که سهراب نوشت     

تا شقایق هست زندگی باید کرد

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت

باید اینطور نوشت

چه شقایق باشد چه گل پیچک و یاس

جای یک گل خالی است

تا نیاید مهدی زندگی دشوار است.

نا گاه احساس سنگینی مرا فرا گرفت،آری روحم خبر آورد از شهری که در آن آزادی است،سادگی،عشق، محبت.

انگار روحم از این زندگی زنگاری خسته شده و در پی راهی بود؛ پس در ماسه های درونم کردم و صدفی بر گرفتم تا هیچگاه نوای این سوی دریا را فراموش نکنم.

وانگه قایق احساسم را روی آب روان کردم ،باد سحر خیز صبح چنان وزید که بادبان شوقم را به حرکت در آورد.

     شاید آن سوی دریا زندگی زیبا باشد، زندگی جاری.

There are 5 comments on this post but you must be a member of this blog to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

سلام من به شلمچه

14 اسفند 1393 توسط قاضي فيني

 

 سلام این دلنوشته در بازدید از مناطق جنگی نگاشته شده است :

بسم الله الرحمن الرحیم

از وقتی که در جاده خوزستان قدم نهاده ایم بوی توپ وتیر و ترکش به مشام میرسد وصدای محکم تکبیر الله اکبر سربازان که بر اندام دشمن لرزه می افکند به گوش میرسد.

با خود اندیشیدم که اگر من هم راهی جبهه جنگ بودم چه حسی  داشتم؟ تپش قلبم چگونه بود؟ وبرق چشمانم چه می گفتند؟

الآن که عشق جنگ و جبهه حق علیه باطل را احساس میکنم؛ تپش قلبم تند،چشمانم منتظر،تنها به امید آینکه با قدم گذاشتن در سرزمین عشق و عاشقی که عاشقش مؤمن و معشوقش خدا و کالای آن جان آدمی است بتوانم بر دشمن بزرگ -نفس سرکش- چیره شوم و آیا خواهم توانست کالای وجودم را،جسم و روحم را،تقدیم معشوق کنم؟!

خدایا، خدای من تو تنها یاری دهنده و سرپرستی پس در این راه مرا یاری کن که سخت محتاج دستِ یداللهی ات هستم. الله مددی …

 

بسم رب  الشهدا و الصدیقین

کجائید ای شهیدان خدایی     بلا جویان دشت کربلایی

شهادت عاشقانه مردن است. خداوندا مرا عاشقانه بمیران.

درود بر امام شهیدان خمینی کبیر- ره -

اروند وحشی نیست ، اروند خروشان نیست، چرا که خداوند فرموده ما همه آبها وهمه چیز را برای کسانی که به خداوند ایمان دارند رام کردیم.

اروند را ایمان جوانان رام کرد؛ چرا که آنان نفس سرکش خویش را رام کرده بودند.

خداوندا مرا بر نفسم مسلط بگردان …

نهایت ایثار، شجاعت و قدرت ایمان اینجا معلوم می شود؛ کربلای چهار!

بیا وببین تا چه کردند عاشقان ولایت و شهادت که چه مخلصانه جان سپردند و خون خود را در کربلای چهار جا گذاشتند.


سلام بر تو ای اقیانوس اخلاص وایثار، سلام ای شلمچه، سلام ای کربلای پنج

اینجا کربلاست، اینجا با امام شهیدان و یاران کربلا سخن بگو بدان که میشنوند و اجابتت می کنند.اجابت دعا جز پاکی دل چیز دیگری نمی خواهد؛خدا پسندانه و عاشقانه نگاه کنی وبیندیشی خواهی دانست.

سلام بر غروب شلمچه، سلام من به شهیدانش، به پاره دلِ مادران …..

سلام ، سلام که سلام نام خداست و چه زیباست خداوند خود به بندگان مؤمنش سلام میکند:«سلامٌ قولاً من رب الرحیم»

آه و افسوس که نمی توان  هرآنچه میبینی به قلم نگاری، افسوس…

کجایی ای کسی که قدم در شلمچه گذاشتی! به چه می اندیشی؟ چرا حیران و سرگردانی؟ به کدام سو قدم می گذاری؟!!

بیا اینجا و کربلا را با ذره ذره وجودت احساس کن…. فقط با آمدنت میفهمی و حس میکنی.

فقط بیا

 

 

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

مهمترین کرامت امام حسن عسگری(ع)

08 بهمن 1393 توسط قاضي فيني

میلاد با سعادت ابا الحجة ، امام حسن العسگری (علیه السلام ) بر تمام شیعیان تبریک عرض می نمایم.

مهمترين كرامت امام عسكرى(ع) چیست؟

به طور كلي كرامات امام(ع) را مي توان به كراماتي كه جنبه هدايت گري و كراماتي كه به زندگي و معيشتي مردم مربوط بوده تقسيم نمود.
به عنوان نمونه كرامات زير در مورد آن حضرت در منابع و تحقيقات پيرامون اين موضوع آورده شده است.


• وقتي امام ـ عليه السلام ـ در حبس بود ابن اوتاش كه سابقه عداوت و دشمني با اهل بيت عليهم السلام را داشت زندان بان حضرت بود، به او دستور دادند تا مي تواني بر او سخت گير اما او تنها يك روز با امام ـ عليه السلام ـ ماند، امام ـ عليه السلام ـ او را چنان متحول كرد كه او در برابر امام به خاك افتاد و از راهش برگشت و داراي بصيرتي كامل نسبت به شناخت امام ـ عليه السلام ـ شد[1].


• ابوهاشم جعفري از محضر امام ـ عليه السلام ـ نقل مي كندكه روزي مردي تنومند و قوي هيكل از يمن اجازه ورود به محضر امام ـ عليه السلام ـ را خواست . پس از ورود بر امام سلام ولايت كرد، حضرت جواب او را با قبول ولايت پاسخ داد. در دلم گفتم: اي كاش مي دانستم اين مرد كيست.
حضرت از ضمير من آگاه شد و فرمود: اين مرد از نژاد زن اعرابي است كه ديگي آورده كه پدران من مهر امامت بر آن زده اند، تا من نيز مهرم را بزنم، حضرت مهرش را در آورد و بر آن زد. نقش مهر «محمدبن علي» بود كه بر ديگ افتاد، آن مرد يمني با اين كرامت به امامت همه ائمه اقرار كرد.[2]


• ابوهاشم جعفري گويد : در زندان بودم و از سنگيني غل و زنجير بسيار رنجور به حضرت شكايت كردم (از طريق نامه) در پاسخم نوشت: امروز نماز ظهر را در منزلت مي خواني و از زندان خلاص مي شوي. به همان ترتيب واقع شد و ظهر را در منزل نماز خواندم وقتي يادي از تنگي معاش از خاطرم گذشت و خواستم در نامه اي براي حضرت بنويسم شرمم آمد ،برگشتم به منزلم نامه اي به من نوشت و فرمود : از درخواست حوائجت خجالت نكش، انشاء الله بر آورده مي شود[3].

• شيعيان روزي از كرامات حضرت سخن مي گفتند: مردي ناصبي با ترديد و انكار گفت من سوالاتي را بدون اين كه با مركب بنويسم از او سوال خواهم كرد اگر پاسخ او بر حق است … ناصبي چنين كرد. نامه ها را فرستاديم، حضرت پاسخ هاي سوالات ما و ناصبي را با ذكر نام او و پدرش براي او فرستاد .
ناصبي چون آن را خواند از هوش رفت و چون، هوش آمد و امام ـ عليه السلام ـ را تصديق كرد و هدايت شد[4].


• سالي در سامرا قحطي شد، حاكم عباسي معتمد دستور داد مردم نماز باران بخوانند تا گرفتاري رفع شود. مردم به دستور او سه روز نماز باران خواندند و دعا كردند اما از باران خبري نشد، روز چهارم جاثليق بزرگ رهبر مسيحيان جهان با جمعي از راهبان و مريدان خود به بيابان رفت و يكي از راهبان هر وقت دست به دعا مي كرد، باران فرو مي ريخت ، روز پنجم جاثليق دعا كرد تا بقدري باران آمد و مردم سيراب شدند و خشك سالي رفع گرديد، اين امر سبب شد كه مدعي خلافت و حاكم بزرگ اسلامي دچار اضطراب و ترس گردد از آن كه مردم مسلمان دچار تزلزل عقيده شدند و توهم كردند كه مسيحيت بر حق است، تمايل مسلمانان در مسيحيت زياد شد، خليفه از اين وضع بسيار ناخشنود و نگران بود كه نكند خبر در تمام سرزمين هاي خلافت اسلامي منعكس شده و مردم از اسلام دست بر دارند. امام عسكري ـ عليه السلام ـ در اين حال در حبس بود و خليفه به خوبي مي دانست كه تنها راه نجات از اين وضع مراجعه به ابو محمد ـ عليه السلام ـ است.
درخواست كرد كه امام را به پيش او بياورند، به امام گفت: امت جدت را از گمراهي نجات بده كه مسيحيان غالب شده و مردم را جذب مي كنند.
امام ـ عليه السلام ـ به خليفه فرمود: فردا از جاثليق و رهبانان درخواست كن كه به بيابان بروند. خليفه گفت مردم ديگر نياز به باران ندارند، امام فرمود براي باران نيست، بلكه جهت رفع ترديد و ابهام است كه بر امت محمد روي آور شده.
معتمد دستور داد روز سه شنبه همه آن ها بيرون بروند، امام ـ عليه السلام ـ خود نيز همراه جماعتي كثير با آن ها بيرون شد. آن گاه رهبان دعا نمودند و باران باريد، امام فرمود : دست آن راهب را بگيريد و از لاي انگشتان او چيزي است كه آن را بيرون بياورند از ميان انگشتان او استخوان سياه رنگي را كه شبيه استخوان انسان بود يافتند، امام آن را گرفت و در پارچه اي گذاشت و به راهب گفت: حال دعا كند و باران بخواه!
آن راهب هر چه دعا كرد نتيجه معكوس شد و ابرها جمع شده و خورشيد در آسمان ظاهر گرديد. مردم و معتمد عباسي كه همراه جمعيت بودند بسيار شگفت زده شدند. معتمد از امام پرسيد: اين استخوان چيست؟
امام فرمود: اين استخوان پيامبري از پيامبران الهي است كه از قبر آن ها برداشته اند هيچ استخوان پيامبري ظاهر نمي شود مگر آن كه باران ببارد.
معتمد دستور داد استخوان را آزمودند همان طور محقق شد آن چه امام فرمود، خليفه بر امام تحسين و تحيت بسيار كرد و امام را از زندان آزاد نمود. پس از آن احترام امام در افكار با لذت و مردم به سوي امام جذب شدند امام از فرصت بدست آمده از خليفه خواست زندانيان شيعه و ياران امام را آزاد كند[5].


• محمد بن علي گفته: امر معيشت بر ما سخت شد پدرم گفت برويم نزد اين مرد (امام عسگري ـ عليه السلامـ) معروف به بخشندگي است. گفتم: او را مي شناسي؟ گفت : نمي شناسم و تاكنون نديده ام ، به مقصد منزل آن جناب حركت كرديم.
پدرم گفت: چقدر محتاج هستي تا دستور دهد پانصد درهم به ما بدهند دويست درهم براي لباس و دويست درهم براي آرد و صد درهم براي مخارج، با خود گفتم كاش سيصد درهم نيز مي خواستم. براي امور ديگر، خريد مركب و سفر به عراق عجم رفتيم تا به در منزلش رسيديم.
غلامش بيرون آمد و گفت : علي بن ابراهيم و پسرش محمد وارد شوند، پس از ورود امام ـ عليه السلام ـ رو به پدرم كرد و فرمود : چرا تاكنون به اين جا نيامده ايد؟
پدرم گفت: سرورم خجالت كشيدم با اين حال به حضور شما بياييم، چون بيرون آمديم غلامش كيسه به پدرم داد و گفت :اين پانصد درهم براي لباس، آرد و مخارج ديگر و كيسه ديگر داد و گفت: اين هم براي همان اموري كه نيت كردي صد درهم براي خريد يك مركب و مخارج ديگر . ولي به عراق عجم سفر نكنيد برو به شهر سوراء (نزديك حله و فرات) محمد مي گويد: پدرم رفت به سورا و با زني ازدواج كرد، و چندان ثروتمند شد كه روزانه درآمدش دو هزار درهم بود.
• اسماعيل بن محمد عباسى روايت كرده، مى‏گويد: از حاجتى كه داشتم خدمت ابو محمد (ع) شكايت كردم و قسم ياد كردم كه نه يك درهم و نه بيشتر، هيچ مبلغى نزد من نيست، امام رو به من كرد و فرمود:
«آيا به دروغ سوگند مى‏خورى، در حالى كه دويست دينار در زير زمين پنهان كرده‏اى؟ البته اين حرف را بدان جهت نمى‏گويم كه چيزى ندهم! آن وقت رو به غلامش كرد و فرمود: آنچه همراهت هست به اين مرد بده» غلام، صد دينار به من داد، سپس رو به من كرد و فرمود: «تو آن پولهايى را كه دفن كرده‏اى با وجود نياز شديدى كه دارى از دست خواهى داد.»

اسماعيل مى‏گويد: بعدها احتياج پيدا كردم هر چه جستم نيافتم پيگيرى كردم ديدم پسرم جاى آنها را يافته و آنها را دزديده و فرار كرده است[6]


• محمد بن حجر، در خدمت امام ابو محمد (ع) از ظلم و جور عبدالعزيز و يزيد بن عيسى شكايت كرد، امام عليه السلام در پاسخ وى نوشت: «اما عبدالعزيز را من كفايت كردم و اما يزيد، در برابر خداى عزوجل تو با او بايد بايستيد».
چند روزى بيش نگذشت كه عبدالعزيز هلاك شد و اما يزيد، كه محمد بن حجر را به قتل رساند كه در پيشگاه خدا (براى رسيدگى به حسابشان) بايد حاضر شوند[7].


[1] شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 330
[2] شيخ حرّ، اثبات الهداه، ج6، ص 280.
[3] شيخ مفيد، ج2، ص 330.
[4] مناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص 44.
[5] شبلنجي، نور الابصار،ص 167.
[6] همان، ص 153
[7]433 مناقب آل ابى طالب، ج4، ص

 

برگرفته از :سایت پرسمان دانشجویی

There are 2 comments on this post but you must be a member of this blog to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

کو گوش شنوا؟!

05 بهمن 1393 توسط قاضي فيني

وقتی در کودکی دبستان می رفتم این شعر در کتاب درسی ما بود:

به علی گفت مادرش روزی

که بترس و کنار حوض مرو

رفت  و افتاد ناگهان در حوض

بچه جان حرف مادرت بشنو!

بله از کودکی شنیده ایم که حرف شنویی از بزرگترها وبا تجربه هاو افراد دلسوز وآگاه، امری مهم وسرنوشت ساز است وبارها هم تجربه کرده ایم و دیده ایم که بعد از مواجهه با یک شکست یا ناکامی و بعد از خسارت دیدن واذیت شدن با تأسف می گویند:” به من گفتندها!! ولی گوش نکردم!”

واقعاً چرا حرف حساب را گوش نکنیم؟چه چیزی مانع حرف شنوی می شود؟

شاید یکی از این ضعفها عامل این مسأله باشد:

1- غرور؛می گوییم، میخواهید به من یاد بدهید مگر من بچه ام؟

2- علاقه شدید به یک کار یا یک شیء باعث میشود برای رسیدن به آن هیچ حرفی را گوش نکنیم.

3- احساس کوچک شدن واز دست دادن موقعیت؛با خود می گوییم اگر حرف آنها را گوش کنم من شخصیت خود را از دست میدهم پس محکم سر حرف خود باشم و کاری را که تصمیم گرفته ام انجام دهم.

4- ترس از دخالت دیگران که اگر گوش کنم، باز هم پشت سرهم به من دستور دهند.

5- اعتبار قائل نبودن برای گوینده تذکر.

اما وقتی دقت کنیم، میتوانیم با رعایت پنج نکته از پنج عامل فوق جلو گیری کنیم:

1- غرور را کنار بگذاریم و بدانیم هر چه داریم امانت الهی است وبین بندگان خدا تفاوتی نیست مگر به کمالات و ارزشها که همین حرف شنوی در مقابل تذکرات درست وبجا خودش یک ارزش است.

2- هر چقدر به کاری یا چیزی علاقه داریم اما بیشتر به سعادت و خیر خود علاقه داشته باشیم.

3- حق پذیری نه تنها انسان را کوچک نمی کند بلکه باعث عزت و ارزشمندی بیشتر میشود.

4- اگر توصیه های درست دیگران رابشنویم واز پذیرش تذکرات غلط، با ادب وبیان خوب، عذر خواهی کنیم هم از خیر و برکت حرف شنوی بهره برده و هم از دخالت بیجا پیشگیری نموده ایم.

5- حرف حساب را  از هر کسی باید قبول کردهر چند گوینده فرد معتبری نباشد.

حرف شنویی و پذیرش نصیحت های صحیح و خیر خواهانه،توصیه قرآن کریم است که در آیه 21 انفال میفرماید:” همانند کسانی نباشید که گفتند شنیدیم ولی در حقیقت نمی شنیدند.”

 

نویسنده : مهدی  عدالتیان

There are 6 comments on this post but you must be a member of this blog to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

اهمیت صلوات بر پیامبر اکرم (صلوة الله علیه و آله)

02 بهمن 1393 توسط قاضي فيني

معنا و مفهوم  صلوات

واژه صلاة ، جمع آن صلوات به معنای نماز خواندن و درود و تحیت است .صلی الله علیه ،یعنی خداوند بر او درود فرستاد. در “معجم الوسیط صلاة به معنای دعا است در” تفسیر جوان ” آمده است که: چنان چه صلوات به خدا نسبت داده شود ،به معنی فرستادن رحمت است و هرگاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد ؛ طلب رحمت است .

معنی صلوات فرستادن خداوند بر پیامبر (ص) چیست؟ یعنی وقتی ما میگوییم (اللهم صل علی محمد و آل محمد) از خداوند خواسته ایم که چه کاری بکند مگر آنها در کمال مطلق نیستند؟

خداوند در قرآن کریم به مومنان دستور میدهد که به پبامبر درود و سلام بفرستند:"إن الله و ملائکته یصلون علی  النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما” «به درستیکه خداوند و فرشتگان بر پیامبر (ص) درود می فرستند؛ای کسانی که ایمان آورده اید بر او درود بفرستید وسلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.»سوره احزاب آیه 56

مقام پیامبر (ص) آن قدر بالاست که خدای سبحان و تمام فرشتگان بر اودرود و سلام می فرستند و بهتراست مؤمنان هم در این آهنگ کلی همنوا شوند. علاوه بر آن، صلوات خدا به معنی رحمت است و این گسترش مقام معنوی پیامبر(ص) وآل پیامبر(ع) است وصلوات فرشتگان و مؤمنان به معنی طلب رحمت ومغفرت است و این خواستاری مقام  عظمت معنوی آنها است.

طلب کردن رحمت برای بندگان

نا گفته نماند صلوات و سلام بر پیامبر(ص) و آل پیامبر(ع)از طرف مؤمنان در حقیقت طلب کردن رحمت بر خودشان نیز است؛زیرا در واقع پیامبر(ص) و ائمه (ع) واسطه فیض الهی هستند. اگربر انها صلوات نفرستیم،در واقع خود را از رحمت الهی محروم کرده ایم.

درود بر پیامبر(ص)سبب پاکی اعمال و نیز قبولی آنها می شود، همچنین باعث اجابت دعاها ، کفاره گناهان، نورانی شدن در قیامت و راه پیدا کردن به بهشت می شود.

در زیارت جامعه کبیره آمده:  “و جعل صاواتنا علیکم و ما خصّنابه من ولایتکم، طیبنا لخلقنا و طهارةلأنفسنا و تزکیة لنا و کفارة لذنوبنا …؛ ” «و قرار داد درودهای ما را بر شما و آنچه را مخصوص گردانید،به ما از دوستی و محبت شما به خاطر پاک گردانید خلقت ما و پاکیزگی برای جانهای ما و جهت پاکی روح ما و کفاره گناهان ما.»

شخصی از پیامبر (ص) پرسید: صلوات فرستادن امت، ارسال تحفه ای است به نزد شما،آیا از جانب شما تحفه ای برای ایشان خواهد بود؟

ان حضرت فرمود:« امروز، صلوات امت بر من، تحفه ای است از ایشان برای من و فردا،تحفه من برای اشان، در بهشت خواهد بود.»

صلوات در آینه قران وکلام معصوم(ع)

خداوند در آیه56 سوره احزاب تأکید می کند که ابتدا من وملائکه بر پیامبر (ص) صلوات می فرستیم و به پیروی از ما شما انسانها بر ایشان و آلش درود وسلام بفرستید.

در حکمت 163«نهج البلاغه» آمده است:هر گاه از خدای سبحان درخواستی داری،  برپیامبراکرم(ص)درود بفرستد.سپس حاجت خود را بخوان؛ زیرا خداوند بزرگتر از آن است  که از دو حاجت درخواست شده، یکی را برآورده و دیگری را باز دارد.

تمام دعاهای «صحیفه سجادیه» نیز با صلوات آغاز یا پایان می یابد. در برخی از دعاها نیز در اواسط دعا،صلوات فرستاده شده است؛ زیرا ائمه معتقدند صلوات، ذکر برآورده شدن حاجت است و در هر دعایی که صلوات فرستاده شود،اجابت آن از سوی خداحتمی است.

امام سجاد در دعای چهل و چهار به کرّات صلوات را تکرار کرده و دعا برای حفظ توحید،رسیدن به منزلت بالا در نماز، شناخت حرمت خدا را از خداوند مسئلت میکنند.

در قسمتی از این دعا می فرمایند: بار خدایا! بر محمد وآل محمد درود فرست، به شمار درودهایی که به هر کس نثار فرموده ای و چندین برابر آن به چندین برابر که هیچکس جز تو شمار آن نداند،که تو هر چه خواهی کنی.

امام صادق (ع) نیز در باب اهمیت صلوات می فرمایند: «کسی که شهادت دهد که حضرت محمد(ص) رسول خداست، ده هزار حسنه برای او نوشته می شود.

کیفیت صلوات بر پیامبر اکرم (ص)

در مورد کیفیت صلوات، روایات فراوانی است که درود و سلام بر پیامبر(ص) را همراه با آلش مقبول می دانند.این نوع کیفیت از صلوات از منابع شیعه و سنی قابل اثبات است.

از حضرت علی (ع) نیز روایت است که ایشان فرمودند:

اصحاب گفتند: ای رسول خدا! چگونه بر شما صلوات فرستیم؟ ایشان فرمودند: بگویید خداوندا! بر محمد وآل محمد صلوات فرست، همانگونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی، راستی که تو ستوده و والایی و بر محمد و آل محمد فزونی بخش، همانگونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم فزونی دادی،راستی که تو پسندیده و عظمایی.

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

  • 1
  • 2
  • 3

بر جمال مهدی (عج ) صلوات

دعای فرج

ابزار وبلاگ




در اين وبلاگ
در كل اينترنت

موضوعات

  • همه
  • دل تکانی
  • چهارده معصوم
    • حضرت محمد (ص)
    • حضرت فاطمه زهرا (س)
    • امام علی (ع)
    • امام حسن مجتبی(ع)
    • امام حسین (ع)
    • امام سجاد (ع)
    • امام محمد باقر (ع)
    • امام جعفر صادق(ع)
    • امام موسی کاظم(ع)
    • امام رضا (ع)
    • امام محمد تقی(ع)
    • امام علی نقی(ع)
    • امام حسن عسگری(ع)
    • امام مهدی (عج)
  • فتنه
  • قرآن کریم
  • بصیرت

حدیث نور

تمزها

و الفجر

انقلاب اسلامی

قالب وبلاگ

اخبار روز

کد اخبار

تصاویر

  • تعداد تکبیرات در نماز عید
  • ای نو رسیده جنت! شکوهت را به تماشا نشسته ایم.
  • شعر ویژه فتنه شناسی
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس